سفارش تبلیغ
صبا ویژن
«خداوند کسی را که نافرمانی اش کند، دوست نمی دارد» . آن گاه حضرت این شعر را برخواند : خدا را می کنی و باز اظهار دوستی او را می نمایی ؟! [محمّد ابی عمیر - کسی که خود از امام صادق علیه السلام شنیده بود برایم نقل کرد که ایشان می فرمود]

از: فاطمه حاجی زاده :: 85/8/12 :: 10:48 صبح

بازهم جمعه فرا می رسد و ما دلهای خود را از پنج شنبه شب با حضور در دعای کمیل صیقل داده وبا خدای خود به نام خدا

به راز و نیاز می پردازیم

بعضی وقتها فکر میکنم اگه این دعاها نبود و البته مهربانی خدا ما بندگان گنهکار چکار می کردیم
وقتی که انتظار جمعه رو می کشم یادم میفته که باید جوری رفتار نکنم که مثل همیشه به درگاه خدا با گردنی کج برم
می خوام جوری باشم که وقتی دعای کمیل رو می خونم بتونم بگم که خدا من هم امروز با یه کارنامه سفید اومدم البته با نادیده گرفتن بعضی کارا که تو به بزرگی خودت از اونها می گذری
دعای کمیل که تموم شد یه حس خوبی دارم و این حس موقعی کامل میشه که فردا صبح هم توفیق حضور در دعای ندبه رو بهم بدن
وقتی صبح جمعه بیدار میشم و آماده رفتن به دعا با آرزوی فرج مهدی فاطمه از خونه بیرون میرم


اما آیا رفتارم طوری بوده که اگه مهدی فاطمه اومد شرمنده نشم  اونوقت که می گه این همه انتظار و التماس کردید که بیام و این هم کارنامه سیاهت
نه خدا ی من می خوام همیشه اینو بهم یاد آور بشی که من اون بالا مراقب کاراتم یه وقت پاتو کج نذاری
وقتی از دعای ندبه فارغ میشم احساس می کنم که چقدر شما بزرگ بودید که به من توفیق حضور دادید والا من لیاقت اینو نداشتم

خدای من اتو با این همه بزرگی که داری ازت خواهش می کنم که یک لحظه منو به حال خودم رها نکنی که در اون صورت از من فقیر تر در این دنیا کسی نیست
به امید ظهورش


نظرات شما()


از: فاطمه حاجی زاده :: 85/8/2 :: 11:57 صبح

الحمدالله که بعداز یک ماه روزه داری و پاک کردن دل از گناهان کوچک و بزرگ و جلا دادن به روح خود امروز در نماز عید فطر شرکت کردم جمعیت عظیمی شرکت کرده بودند

            

                              


با خود فکر می کردم چه زود یک ماه گذشت و من نمیدونم که عبادتهام مقبول در گاه خدا شده یا نه

اما از اون جایی که خدا خیلی مهربونه امید زیادی دارم که یه طوری به بزرگی خودش نماز و روزه هامونو قبول کنه
خوب اما نمیدونم چرا حس غریبی دارم و خیلی دلم می خواد یه کاری کنم که از این حس و حال تا سال آینده بیرون نمی اومدم

پای صحبتهای یکی از اساتید بودیم که میگفت:بیاید به خودمون قول بدیم که هر کس با انجام کاری که اون حس و حال معنوی بهش دست میده انجام بده تا ماه رمضون سال آینده حالا یکی با خوندن مداوم قرآن و یکی با خوندن نماز
امسال یکی از بهترین ماه رمضونهای عمرم بود فکر می کنم که خیلی دگرگون شدم اصلا حس می کنم یه آدم دیگه ای شدم


نظرات شما()


از: فاطمه حاجی زاده :: 85/7/27 :: 10:15 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم.

امروز روزخوبی بود چونکه کلاس قرانی که خانمها دایر کردیم امروز نوبت خانه من بود در این جلسه علاوه برخواندن یک جزء قران پیرامون مسائل دیگر نبز بحث و گفتگو می کنیم و موضوعی که این روزها زیاد در موردش سخن گفته می شود روز قدس و راهپیمایی جمعه است که بعضی از خانمها می گفتند چون وقت کلاس قران همزمان بود با ساعت راهپیمایی کلاس تعطیل شود بعضی ها هم میگفتند ما فرزند کوچک داریم و نمی توانیم شرکت کنیم البته نظر من این هست که ما باید فرزندانمون رو از الان با مسئله فلسطین آشنا کنیم .

 خیلی نظرات دیگه داده شد تا اینکه استاد گفت با وجود اینکه برای بعضی ها شرکت در راهپیمایی مشکل هست ولی چون فلسطین فرزند اسلام هست و ما همانگونه که فرزند خودمان رو دوست داریم باید در مورد فلسطین نیز همانگونه عمل کنیم چون فلسطین فرزند اسلام و پاره تن آن است.

 بالاخره تصمیم گرفته شد تمام اعضای گروه به طور دسته جمعی در راهپیمایی شرکت کنیم و به کسانیکه بچه کوچک دارند و براشون مشکل هست کمک کنیم تا اونها هم در این امر واجب و الهی شرکت کنند

به امید خشنودی معبود یگانه و امام زمان (عج)

 


نظرات شما()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه |شناسنامه|ایمیل
وبلاگ من
پاییز 1385 - به سوی ظهور
پاییز 1385 - به سوی ظهور




جواب دادن به شبهه ها
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
:جستجو

با سرعتی بی نظیر و
باور نکردنیمتنیادداشت ها
و پیام‏ها را بکاوید!